منتظرم مهدی (عج) جان

قبولی

من در امتحانات ترم اول بیست گرفتم و توانستم به لطف خدا بالاترین مقام را کسب کنم. و خدا را شکر می کنم که من را سربلند کرد       20 شدم ...
18 بهمن 1391

یک لحظه لطفا

روزانه 50 میلیون کیلو زباله ی خانگی توسط شهروندان ایرانی تولید می شود  تنها 5 درصد از زباله های کشور - که غیر از زباله های صنعتی و کشاورزی است - بازیافت می شود . هر ایرانی روزانه 700 گرم زباله تولید می کند. با همه ی پیشرفت های مادی و افزایش اطلاعات و اگاهی عمومی ... هنوز بسیاری از مردم  زباله هایشان را از شیشه ی ماشین به بیرون پرت میکنند ... سطلهای مخصوص -که چند متر ان طرفتر است -ترجیح میدهیم انهارا پای اولین تیر چراغ برقی که میبینیم رها کنیم ... هنوز در اعیاد مذهبی خیابان ها را با انبوهی از لیوانهای یکبار مصرفی که شربت ان را نوشیده ایم , الوده میکنیم ... هنوز کانال های اب را با سطل زباله اشتباه میگیریم .      &nb...
31 شهريور 1391

مدرسه ها وا شده

خیلی خوشحالم که دوباره مدرسه ها باز شده  امسال  من میرم کلاس  پنجم  دوباره میتونم دوستامو ببینم و باهم برای پیشرفت و موفقیت تلاش کنیم  تا انسان های مفیدی برای جامعه وسربازان عالم و دانشمند و توانایی  برای آقا امام زمان (عج) باشیم
30 شهريور 1391

وای امتحان هام داره شروع میشه!

سلام دوستان گرامی الان روزهای قشنگ بهاره. آخرهای اردیبهشت! و امتحان های من کم مونده که شروع بشه. من به خودم به اینترنت دسترسی نداشتم  و عمه ام هم برام مطلب نمی گذاشت!  امیدوارم از این به بعد هر وقت تونستیم من و عمه بیایم و با هم مطلب بنویسیم براتون. یواشکی! به عمه ام نگید ها! من بعد از امتحانات میان ترم خوشحال شده بودم که امتحانات میان ترم تمام شده بود ولی همان طور که داشتم همین فکر را در حیاط می کردم ناگهان به زمین خوردم و دقیقا روی زانو أم  به شکل مثلث زخمی شد   ولی مرد که آخ نمی گه!   خدا میدونه بعد از امتحان های پایان ترم، چه بلایی سرم می آد. دور از جون! (هیچی عمه جون، فقط مراقب خودت باش و زیر پاتو خوب...
28 ارديبهشت 1391

باز آید بوی ماه مدرسه!

باز اید بوی ماه مدرسه بوی شادی های راه مدرسه!... عمه ام میگه: این شعر برای زمان بچگی های ماست.زمانی که ما همسن و سال شما بودیم و پشت نیمکت های مدرسه می نشستیم و حالا میبینیم که چقدر اون دوران زود گذشت! اون زمان ، یعنی وقتی که ما دبستان بودم، تازه جنگ تحمیلی تموم شده بود و کلا فضا با الان خیلی متفاوت بود. از نظر امکانات هم با شما خیلی فرق داشتیم.اینجور نبود که مثل الان شما کلی لوازم تحریر رنگ وارنگ داشته باشیم. یعنی اصلا تو بازار نبود. گفتی مداد قرمز یاد مداد قرمزهای خودمون افتادم.یه مدادهایی بود بهش می گفتیم مداد گلی! اینجوری بود که نوک مداد رو میزدیم به نوک زبونمون و خیسش می کردیم بعد با اون رو کاغذ می نوشتیم  خیلی خوشرنگ می شد.یه ...
24 شهريور 1390